وبسایت حمیدرضا لاچین - فعال در حوزه‌ی منابع انسانی، رهبری و توسعه فردی

رویای من ساختن یک فرهنگ کاری مبتنی بر به‌زیستی هست. فرهنگی که در اون سلامت جسمانی، روانی، روحانی و عاطفی انسان‌ها مقدم بر هر اولویت دیگه‌ای تو محیط کاره و کار، منبعی برای بهبود کیفیت زندگیه.

وبسایت حمیدرضا لاچین - فعال در حوزه‌ی منابع انسانی، رهبری و توسعه فردی

رویای من ساختن یک فرهنگ کاری مبتنی بر به‌زیستی هست. فرهنگی که در اون سلامت جسمانی، روانی، روحانی و عاطفی انسان‌ها مقدم بر هر اولویت دیگه‌ای تو محیط کاره و کار، منبعی برای بهبود کیفیت زندگیه.

وبسایت حمیدرضا لاچین - فعال در حوزه‌ی منابع انسانی، رهبری و توسعه فردی

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فرهنگ» ثبت شده است

۲۳
آذر

در مسیر عضو شدن در شب، 3 جلسه مصاحبه با کوفاندرها و مدیران ارشد شرکت داشتم و هر 3 جلسه متمرکز بر بحث فرهنگ سازمانی بود. دغدغه اون روزهای شب ساختن فرهنگی بود که بتونه از مسیر رشدش حمایت کنه و برام جالب بود که این موضوع در اسکیل کوچیک دغدغه شرکت و مدیراش بوده. چالش کشف فرهنگ مناسب و ساختش در یک سال و نیم گذشته به من بصورت تئوریک و عملی خیلی چیزاها در این زمینه آموخت و تونستیم دستاوردهای ملموسی هم بسازیم. خیلی دوست داشتم بتونم در فضایی بصورت سیستماتیک این تئوری ها و تجارب عملی رو کنار هم بیارم تا محتوایی بشه برای مرور و تعمق بیشتر خودم و همچنین اشتراک گذاری با علاقه مندان این مبحث.

در همین راستا اخیرا فرصتی شد تا با همکاری هیودمی، یه دوره فرهنگ سازمانی 6 ساعته رو بصورت آنلاین برگزار کنیم. این دوره متمرکز بر 5 محور زیر بود:

1)  آشنایی با مفهوم فرهنگ سازمانی و عناصر سازنده اش

2)  چگونگی تعریف و کشف فرهنگ سازمانی

3) چگونگی تحکیم و تقویت فرهنگ سازمانی

4) روش های اندازه گیری اثربخشی فرهنگ سازمانی

5) آشنایی با اصول اصلاح و مدیریت تغییر فرهنگ سازمانی

در انتهای دوره، شب رو به عنوان یه مطالعه موردی عمیقتر بررسی کردیم و طاها رضوی، مدیر عامل شب، هم در جلسه حاضر شد تا دیدگاه ها و تجربیات خودش رو از جایگاه یه صاحب کسب و کار به اشتراک بذاره.

به نظرم درک فرهنگ از دیدگاه یه صاحب کسب و کار خیلی موثرتره. در نهایت فرهنگ قراره در خدمت هدف سازمان باشه و این صاحب کسب و کاره که با تعریف اون هدف و رفتارش به مسیر فرهنگِ سازمان شکل میده.

به پیوست اسلایدهای این دوره با لینک منابع ارسال شده.

اسلایدهای دوره فرهنگ سازمانی
حجم: 7.76 مگابایت

 

  • حمیدرضا لاچین
۱۲
مهر

از نظر ادگار شاین فرهنگ سه لایه داره که به ترتیب از درونی به بیرونی‌ترین لایه ملموس می‌شه و بروز بیرونی پیدا می‌کنه:

لایه اول: فرضیات اساسی یه سری باورهای عمیق هست که ما نسبت به دنیا داریم و ممکنه لزوما از همه آگاه نباشیم. اینها در واقع بسترهای ذهنی‌ای هست که براساسشون فکر و عمل می‌کنیم و تصمیم می‌گیریم.

لایه دوم: براساس این فرضیات، یه سری ارزش یا همون مرام خودمون رو توسعه می‌دیم. اینها در واقع تبدیل فرضیات به یه سری جمله و هنجاره که با بیرون به اشتراک می‌ذاریم.

لایه سوم: در نهایت رفتارها و نمادها رو داریم که ملموس‌ترین جلوه‌های فرهنگ هستن. در واقع اینها ترجمه ارزش‌ها به یه سری تجربه ملموس و قابل درکن که شامل طراحی دفتر کار، نوع پوشش، ادبیات مورد استفاده، فرآیندهای سازمانی، نمادها و اشکال موجود در سازمان، داستان‌ها و میشه.

برای کشف فرهنگ، مسیر بهتر از لایه بیرونی به سمت درونیه. یعنی بیایم ببینیم چه رفتارها و تجارب ملموس و پرتکراری در طول عمر شرکت وجود داشته و اینها نماد چه ارزش‌هایی می‌تونن باشن. چون فرهنگ در واقع رفتار جمعی آدمهاست و محل کشفش هم از مشاهده دقیق الگوهای رفتاری میاد. پس باید سراغ تاریخچه سازمان و مصاحبه عمیق با بنیان‌گذاران و افراد قدیمی بریم و خاطراتشون رو با سوال‌های دقیق مرور کنیم.

همونطور که شاین میگه:

Edgar Schein proposed a model of an organizational culture where the basic assumptions shape values and the values shape practices and behavior, which is the visible part of the culture. Organizations do not adopt a culture in a single day and in fact learn from past experiences and start practicing it every day thus forming the culture of the workplace.

ویدئوی زیر، بخشی از گفتگوی سهیل علوی و حسام آرماندهی در پادکست طبقه 16 حول محور مسیر کشف فرهنگ در کافه بازار و دیوار مطابق این مدله. گفتگوی کامل رو می‌تونید از لینک‌های زیر ببینید و بشنوید.

 

 

لینک ویدئو کست:

https://youtu.be/XVmBMh0N8qI?si=GORmQ6in5r8Hm5fB

لینک پادکست:

https://castbox.fm/vi/726582023

پی نوشت: لینک مقاله ادگار شاین درباره لایه‌های فرهنگ سازمانی

https://psychsafety.co.uk/psychological-safety-edgar-scheins-three-layers-of-organisational-culture/

 

  • حمیدرضا لاچین
۰۵
مرداد

"وقتی گلی شکوفه نمی‌دهد،. گل را عوض نمی‌کنند،. بلکه شرایط رشدش را فراهم می‌سازند."

الکساندر دن هیگر، نویسنده هلندی

همکارم اخیرا خاطره‌ای رو برام تعریف کرد. روزی با یکی از دوستاش که از آلمان به ایران اومده بود در حال رانندگی بود که دوستش پنجره ماشین رو پایین داد و زباله‌اش رو داخل خیابون انداخت. در پاسخ به اعتراض همکارم بهش گفته بود:"خب تو ایران همه اینکارو می‌کنن.". در حالیکه که همین فرد اینکار رو هیچ وقت در آلمان انجام نداده بود. چه اتفاقی افتاده که رفتار این فرد 180 درجه تغییر کرده بود؟

به نظر می‌رسه رفتارهای ما بیش از اونچه که فکر می‌کنیم تحت تاثیر بستر و محیطیه که توش زندگی می‌کنیم. موسسه BCG در مقاله‌ای برای بررسی تغییر فرهنگی این رو به خوبی بیان کرده (شکل زیر). ما فکر می‌کنیم برای تغییر رفتار آدمها باید ذهنیت یا ارزش‌هاشون رو عوض کنیم. مثلا بهشون بگیم که ریختن زباله در خیابون‌ها کار بدیه. ولی تحقیقات نشون داده راه ساده‌تر و موثرتری هست: برای تغییر رفتار باید بسترهایی که اون رفتارها در اون اتفاق می‌افتیم رو تغییر بدیم و با تغییر رفتار خود به خود ذهنیت و باورهامون تغییر پیدا می‌کنن. مثلا در آلمان جرایم سفت و سختی برای ریختن زباله در خیابون وجود داره که محیط رو برای تحقق این رفتار سخت می‌کنه.

یه مثال سازمانی این موضوع شرکت پیکساره. ما پیکسار رو بعنوان یه شرکت خلاق می‌شناسیم که انیمیشن‌های معروفی مثل داستان اسباب بازی، شگفت‌انگیزان، راتاتویی، در جستجوی نمو و ... رو ساخته. اد کتمول در کتاب کارخانه خلاقیت، داستان خلق چنین شرکت خلاقی رو تشریح کرده. سطح بالای خلاقیت در این شرکت صرفا با جذب افراد خلاق یا آموزش خلاقیت محقق نشده. گرچه هر دوی این موارد در مورد پیکسار صادقه، ولی اونها به روش‌های زیر بستری رو ساختن تا خلاقیت توش بتونه بروز پیدا کنه:

  1. طراحی ساختمون پیکسار جوریه که فضا رو برای معاشرت و ارتباط‌گیری افراد از بخش‌های مختلف فراهم و از ایجاد سیلو جلوگیری می‌کنه.
  2. تو پیکسار جلسات روزانه برای بررسی روند تولید فیلم‌ها وجود داره که افراد رو تشویق می‌کنه کارهای نیمه تمومشون رو با بقیه به اشتراک بذارن و از خرد جمعی بهره بگیرن.
  3. ساختار ارتباطی در پیکسار فلته و ارتباطی با ساختار سازمانی نداره. افراد بخش‌های مختلف می‌تونن بدون اجازه یا تشریفات خاصی با هم ارتباط بگیرن.
  4. به افراد اختیار عمل و آزادی کافی برای گرفتن تصمیمات و پیشبرد کارها داده میشه و سیستم نظارت و کنترل سفت و سختی وجود نداره.
  5. بعد از پایان هر پروژه، جلسه‌ای برای یادگیری از پروژه برگزار میشه که در اون هر کس از نظرش 5 کار درست و 5 کار اشتباه در طول پروژه رو با بقیه به اشتراک می‌ذاره.
  6. دانشگاه پیکسار کلاس‌های آموزشی عمومی در حوزه‌های مختلف برای همه می‌ذاره تا اونها رو با بخش‌های کاری مختلف آشنا کنه. اینطوری اونها می‌تونن بازخوردها و نظراتشون رو آزادانه با افراد مسئول به اشتراک بذارن.

و کلی بسترسازی دیگه برای تحقق رفتاری مطلوب به نام خلاقیت. در کتاب کارخانه خلاقیت مفصلا درباره این روش‌های صحبت شده. همچنین در مقاله زیر خلاصه‌ای ازش رو می‌تونید مطالعه کنید.

https://hbr.org/2008/09/how-pixar-fosters-collective-creativity

در نظر بگیریم که چه رفتارهایی مطلوبی رو دوست داریم در سازمان یا تیممون ببینیم. به جای اینکه صرفا از افراد بخوایم این افراد رو رعایت کنن یا یادش بگیرن، به این فکر کنیم که چطور می‌تونیم بستر یا محیطی رو بسازیم که تحقق این رفتار توش طبیعی بشه. رهبران بزرگ فرهنگ‌هایی می‌سازن که در غیابشون هم بتونه چشم‌انداز اونها رو پیش ببره.


پی‌نوشت: مقاله BCG درباره فرهنگ سازمانی از لینک زیر قابل دریافته.

https://web-assets.bcg.com/img-src/BCG%20High%20Performance%20Culture%20June%202013_tcm9-97871.pdf

  • حمیدرضا لاچین
۲۸
دی

فرهنگ، یا به تعریف ساده شیوه انجام گروهی کارها، بزرگترین چالش یه شرکت در حال رشده. سرعت رشد بیش از هر چیزی میتونه فرهنگ مطلوب سازمان رو تحت تاثیر قرار بده. اضافه شدن افراد جدید، ایجاد لایه‌های مدیریتی و کم شدن ارتباط بنیان گذاران با افراد و عملیات سازمان ممکنه به تدریج فرهنگ سازمان رو دستخوش تغییرات ناخواسته بکنه. تو این شرایط در وهله اول باید تعریف دقیقی از فرهنگ سازمان و عناصر تشکیل دهنده‌اش داشته باشیم و بعد با استفاده از ابزارها اونها رو در سازمان تقویت کنیم. یکی از موثرترین این ابزارها، ارتباطات مستمر رهبری سازمان با اعضا حول موضوع فرهنگه.

انتقال طبیعی فرهنگ نیازمند تعامل شخصی رهبری سازمان و اختصاص زمانه که در سرعت رشد از ده‌ها به صدها نفر میتونه محدود بشه. در این مرحله باید ابزارهای ارتباطی رسمی و غیررسمی‌ای طراحی بشه تا در موقعیت‌های مختلف مدیر عامل سازمان بتونه نقش سخنگوی فرهنگی رو ایفا کنه و اصول هدایت شونده سازمان رو برای همه تکرار کنه.

برایان چسکی، بنیان گذار و مدیر عامل لینکدین، از جمله رهبرانیه که نقشش رو در فرهنگ ایربی‌ان‌بی ایفا کرده. از نظر او «باید دائما حرف‌ها را تکرار کنید. اصل فرهنگ تکرار کردن دوباره و دوباره چیزهایی است که واقعا برای شرکتتان اهمیت دارد.». در همین راستا، برایان بصورت هفتگی ایمیلی برای کارکنان شرکت ارسال و درباره این اصول مهم با اونها صحبت میکنه.

یکی دیگه از رهبران تلاشگر در این حوزه جف بزوس هست. بزوس که تاکید زیادی روی فرهنگ "روز اول" و تغییر و رشد مستمر داره، در نامه‌های سالانه‌اش به سهامداران بصورت مستمر به این مفهوم اشاره و اهمیت این ارزش رو تکرار میکنه. (یه نمونه از این نامه‌ها در لینک زیر قابل مشاهده است). همچنین اسم دفتر مرکزی آمازون رو "روز اول" گذاشته.

https://www.aboutamazon.com/news/company-news/2020-letter-to-shareholders

از ابتدای امسال در شب طاها رضوی، هم‌بنیان‌گذار و مدیر عامل شب، تاکید زیادی رو مساله فرهنگ و توجه بهش در مسیر رشدمون داشت که باعث ایجاد تمرکز و توجه همه سازمان روی این مقوله شد. طاها از نظر من در زمره مدیر عامل‌هایی هست که نقش خودش رو بعنوان سخنگو و سفیر فرهنگ شرکت به خوبی درک کرده و بهش جامه عمل می‌پوشونه. طاها در فرآیند جذب در مصاحبه‌های فرهنگی حاضر و تو ارزیابی تناسب فرهنگی کارجوها مشارکت می‌کنه، در رویدادهای رسمی و غیررسمی درباره مرام‌هامون و مصداق‌های روز و ملموسشون در شب دائما صحبت می‌کنه و رفتار خودش رو الگویی برای فرهنگ شب قرار می‌ده. کار کردن با مدیر عاملی مثل طاها ایده‌آل یه فرد فعال در حوزه منابع انسانیه و من خوش شانس و قدردانم که فرصت کار کردن با طاها رو در شب دارم.

  • حمیدرضا لاچین
۲۱
دی

رید هافمن و رفقا در کتاب "مقیاس افزایی برق آسا"، مراحل اسکیل یه کسب و کار رو به پنج مرحله زیر براساس تعداد کارکنانشون تقسیم کردن:

  1. مرحله خانواده = 1 تا 10 نفر
  2. مرحله قبیله = چند ده نفر
  3. مرحله روستا = چند صد نف
  4. مرحله شهر = چند هزار نفر
  5. مرحله کشور = چند ده هزار نفر

عبور از هر مرحله به مرحله دیگه نیاز به ایجاد تغییرات در استراتژی، عملیات، اصول مالی و مدیریتی سازمان داره. افراد سازمان بیش از هر المان دیگه ای تحت تاثیر این تغییرات قرار میگیرن و واحد منابع انسانی نقش مهمی در هدایت سازمان برای عبور از هر مرحله داره.

امسال در شب میدونستیم که قراره رشد جدیدی رو تجربه و از مرحله قبیله به مرحله روستا وارد بشیم. برای همین از ابتدا روی ادبیات موضوع مطالعه کردیم و دنبال اصولی بودیم تا بتونیم براساس اونها این تغییر رو به روون‌ترین حالت ممکن انجام بودیم. (هم در مطالعاتمون و هم در تجارب تیم مدیران، نمونه‌های زیادی از کسب و کارهایی رو دیدیم که مغلوب سرعت زیاد رشدشون شدن و مدیریت این تغییر از دستشون در رفت.)

3  تا از مهم‌ترین نکاتی که یاد گرفتیم در این مسیر، هم بصورت نظری و هم تجربی، موارد زیرند:

1. ساختاردهی سازمان: شرکت ها در ابعاد خانواده و قبیله عمدتا علاقه مند به داشتن ساختارهای فلت و لایه های کم سازمانی هستن. این ساختار امکان کنترل و درگیری بیشتر بنیان گذاران اصلی توی کسب و کار رو فراهم میکنه، ولی در حین رشد و رسیدن به ابعاد روستا، چنین ساختاری منجر به هرج و مرج و ایجاد گلوگاه تو سطوح ارشد میشه. نقش منابع انسانی اینجا اینه که با مطالعه بنچمارک ها و خلاقیت بتونه به سازمان ساختار بده و تفکیک مشخصی بین وظایف افراد ایجاد کنه. اینجوری فعالیت های کلیدی سازمان مسئول پیدا میکنن و فضا برای جذب آدمای متخصص راحتتر میشه.

2. راه انداختن چرخه مدیریت عملکردسازمان ها در ابتدای کار خیلی متمرکز بر کشف و یافتن راه حل های درست برای مشتری هستن و خیلی انتظاری نیست که بتونن برنامه های دقیق داشته باشن. ولی در تغییر از قبیله به روستا، نیاز هست تا چشم انداز بلند مدتی برای سازمان تعریف و اون رو به دوره های برنامه ریزی کوتاه مدت 3 یا 6 ماهه شکست. اینجوری هم سازمان روی بهبود راه حل های اثبات شده متمرکز میشه و هم معیاری برای ارزیابی اثرگذاری هر تیم و فرد بدست میاد. در اینجا هم منابع انسانی با همکاری واحد بیزینس یا رشد میتونه در طراحی فریم ورک و توانمندی مدیران نقش مهمی رو ایفا کنه.

3. تمرکز روی فرهنگ: سرعت رشد بیش از هر چیزی میتونه فرهنگ مطلوب سازمان رو تحت تاثیر قرار بده. اضافه شدن افراد جدید، ایجاد لایه های مدیریتی و کم شدن ارتباط بنیان گذاران با افراد و عملیات سازمان ممکنه به تدریج فرهنگ سازمان رو دستخوش تغییرات ناخواسته بکنه. در این شرایط منابع انسانی باید با کمک مدیران شروع به تعریف فرهنگ و سپس آموزش و تقویت اون در سازمان بکنه.

در این مسیر مطالعه کتاب "اسکیل کسب و کار"، کتاب "سختی کارهای سخت" و کتاب "مقیاس افزایی برق آسا" به من کمک شایانی کرد و توصیه شون میکنم. مقاله زیر از نشریه هاروارد هم بصورت خلاصه‌تر، مطالبی مرتبط با موضوعاتی که گفتم رو خیلی خوب نوشته.

https://hbr.org/2016/03/start-ups-that-last

  • حمیدرضا لاچین
۲۴
آذر

"آغوشت را برای تغییر بگشا، ولی ارزش‌هایت را رها نکن."

دالای لاما

در قسمت سوم از سری پست های کیستیم و چیستیم، درباره معنا و کاربرد رویا و فرآیند کشف این مفهوم گفتم. (این مطلب رو از لینک زیر می تونید مطالعه کنید.)

http://hlachin.ir/1402/07/28/who_we_are_3

در این قسمت، درباره چهارمین بعد از پنجره قطعیت، یعنی ارزش‌ ها، خواهم نوشت. در این مطلب معنای ارزش، ویژگی ‌هاش، مصداق هاش و شیوه های کشفش رو بررسی خواهیم کرد. کلمه ارزش کاربردهای بسیار متنوعی داره و در کسب و کار بیشتر از این واژه برای اشاره به مفاهیم مادی و تجاری استفاده میشه. در حالیکه که کلمه ارزش در پنجره قطعیت یک مفهوم معنویه. به همین علت من در این مقاله از واژه مرام به جای ارزش استفاده خواهم کرد. در زبان فارسی عمده ما درک شفاف تری از این واژه و عباراتی مثل با مرام و بی مرام داریم. (اولین بار استفاده از واژه مرام به جای ارزش رو در شرکت کافه بازار مشاهده کردم.)

منظور از مرام چیه؟

در بحران مالی سال 2008 آمریکا، بسیاری از شرکت ها تصمیم به تعدیل گسترده نیرو گرفتن. شرکت Barry-Wehmiller که یه شرکت بین المللی در حوزه تولید تکنولوژی و ماشین آلات صنعتی هست نیز با کاهش سفارش و درآمد مواجه شد. در این شرایط گزینه پیش روی مدیران تعدیل نیرو برای کاهش هزینه ها و ذخیره پول بود. اما باب چپمن، مدیر عامل شرکت، با این تصمیم مخالفت کرد. باب همواره باور داشت که کسب و کار مثل یه خانواده هست و رهبران نقش سرپرستان خانواده رو برعهده دارن. همونطور که هیچ پدر و مادری فرزندش رو بخاطر مشکلات مالی رها نمی کنه، باب هم اعتقاد داشت که شرکت باید بتونه از اعضاش مراقبت و اونها رو حفظ کنه. به همین دلیل پیشنهاد طرحی رو داد که طی اون کارمندان باید تعداد مشخصی روز رو مرخصی میرفتن تا با کاهش دستمزدشون به شرکت در مدیریت هزینه ها کمک کنن. جالب اینکه همکارانی که وضعیت مالی بهتری داشتن، به همکاران با وضعیت مالی بدتر پیشنهاد دادن تا به جای اونها از مرخصی هاشون استفاده کنن تا از درآمدشون کاسته نشه. در نتیجه این اقدامات همه کارمندان شرکت در طول بحران حفظ شده و به کار خود ادامه دادن.

در طول زندگی هر کدوم از ما هم انتخاب ها و مسیرهای مختلف و زیادی پیش رومون قرار می گیره که هر کدوم زندگیمون رو به جهت خاصی می بره. لزوما هم نمیشه این مسیرها رو براساس درست و غلط و معیارهای اخلاقی ارزیابی کرد. هر کدوم از این مسیرها مزایا و معایبی داره و قدم گذاشتن در هر کدوم سرنوشت خاصی رو به دنبال خواهد داشت. براساس چه معیارهایی می تونیم چنین تصمیماتی رو بگیریم؟

در داستانی که ذکر شد، باب چپمن در اون شرایط سخت برای تصمیم گیری بین گزینه های مختلف، به اصول بنیادینی رجوع کرد که براساس اون کسب و کارش رو بنا نهاده بود. اصول مثل پایه های یه بناست که تمام اون بنا روی اونها ساخته میشه و استوار میمونه. اصول هنجارها و ناهنجارها رو تعیین می‌کنه، توی تصمیم‌گیری‌ها چراغ راهمون و معیاری برای انتخاب رفتارهامونه. این اصول رو مرام می‌نامیم. معنای مرام در زبان فارسی به شرح زیره:

مرام، به مجموعه‌ای از باورها و ایده‌ها اطلاق می‌شه که به‌عنوان منبع توجیه اعمال، رفتار و انتظارات یک فرد یا مجموعه‌ای از افراد عمل می‌کنه.

مرام‌ها چیزهایی هستن که مهمه، پاشون وایمیسیم و اگه لازم باشه حتی برای حفظشون هزینه می‌دیم. این مرام‌ها فقط در حرف نیست، بلکه باید در اعمال روزمره‌مون نهادینه بشه.

کاربرد مرام ها

مرام ها در سطح فردی تعیین کننده هویت و تسهیل کننده اصالت هستن. شناسایی مرام ها و پایبندی بهشون باعث میشه یه هویت یکپارچه از خودمون بسازیم و بتونیم در انتخاب های دشوار زندگی، مسیر اصیل رو براساسشون پیدا کنیم.

در سطح جمعی، مرام ها جز هویت سازی و تسهیل اصالت، انسجام و تعلق جمعی رو هم تقویت می کنن. جیم کالینز در کتاب ساختن برای ماندن ادعا میکنه که شرکت های با عملکرد بالایِ پایدار، با تببین و ترویج مرام ها یه فرهنگ شبه دینی رو در سازمان ها ایجاد می کنن. این فرهنگ شبه دینی باعث جذب دسته خاصی از افرادِ همسو و ایجاد حس وابستگی و وفاداری احساسی در اونها میشه.

از طرفی وقتی سازمان بزرگ میشه و افراد بسیار زیادی درگیر تصمیم گیری ها و پیشبرد سازمان میشن، مرام های شفاف شده مثل یه راهنمای عملکردی و رفتاری میمونه که یکپارچگی تصمیمات و اقدامات در سازمان رو تضمین می کنه.

یه نمونه موفق در این مورد شرکت نتفلیکس هست. این شرکت به جای وضع قوانین و نظارت های زیاد روی عملکرد کارکنان، مجموعه ای از اصول و مرام رو تدوین و شفاف کرده تا راهنمای رفتاری کارکنانش باشه. برای مثال در این شرکت محدودیتی در مورد تعطیلات و مرخصی ها و سفرهای سازمانی وجود نداره. تنها یه اصل کلی حاکمه:"در راستای منافع نتفلیکس عمل کن!". شفاف سازی این اصل ضمانت میکنه تا در اکثر موارد بدون نظارت یا مدیریت ذره بینی، افراد در چارچوب نیازهای سازمان عمل کنن.

ویژگی مرام ها

ویژگی های زیر رو میشه برای مجموعه ای از مرام های به خوبی تنظیم شده برشمرد:

  1. همراستایی با رسالت و چشم انداز: مرام ها مجموعه ای از اصول هستن که تحقق رسالت و چشم انداز رو پشتیبانی میکنن. در واقع مرام ها به ما میگن که شرط تحقق رسالت و چشم اندازمون، عملکرد و رفتار در چه چارچوب اصول و هنجارهایی هست و چه بایدها و نبایدهایی رو میطلبه. در یک کلام: "مرام ها چگونگی تحقق رسالت و چشم انداز رو تعیین میکنن."
  2. اصالت: مرام ها نباید تقلید یا نمونه برداری بشن. نیازی نیست که برای مرام هامون توجیه خارجی داشته باشیم. اونها از کیستی و چیستی ما میان و مختص گذشته و آینده ما هستن.
  3. با یاد ماندنی: تعداد مرام ها بهتره محدود به 3 الی 5 مرام باشه و در نوشتن از عبارت هایی به یاد ماندنی و مبتنی بر ادبیات و فرهنگ مخصوص خودمون یا سازمانمون استفاده بشه.
  4. اقدام پذیر: مرام ها باید مجموعه ای از رفتارها و اقدامات مشخص رو در ذهنمون متجلی کنه. عبارت های کلی مثل صداقت، مهربانی و ... نماینده خوبی برای مرام ها نیستن. بهتره عبارت مرام ها در قالب فعلی که اقدام مشخصی رو تعیین میکنه نوشته بشه. مثل "در راستای منافع نتفلیکس عمل کن!".
  5. هزینه زا: عدم رعایت مرام ها باید تنبیهات و هزینه هایی رو بر ما تحمیل کنه. مهم اینه در شرایط سخت و پرفشار بتونیم به مرام هامون پایبند و اصالتمون رو حفظ کنیم. مرام های واقعی انتخاب های سختی رو پیش رومون میذاره و ما رو مجبور به فدا کردن برخی منافعمون میکنن.
  6. تحول پذیر: گرچه مرام ها برای ماندگاری طولانی مدت نوشته میشن، اما ممکنه ما به ازای تغییرات شرایط و محیط لازم باشه بازبینی بشن. مهم اینه در هر شرایط زمانی تصویر شفافی از اصول خودمون رو داشته باشیم و برمبنای اونها انتخاب های اصیل کنیم.

انواع مرام ها

بصورت کلی میشه مرام ها رو به دو دسته زیر تقسیم کرد:

  1. مرام های هسته ای: این دسته از مرام ها ریشه در گذشته و تاریخچه ما دارن و راهنمای ما در طول سالیان گذشته بودن. این مرام ها برگرفته از خانواده و محیط یا اعتقادات بنیان گذارانه و جز جدایی ناپذیر ما حساب میشن.
  2. مرام های آرزومندانه: مرام هایی که برای موفقیت در آینده و تحقق چشم اندازمون نیازه ولی در حال حاضر اونها رو دارا نیستیم یا توشون ضعف داریم.

چطور می تونیم مرام هامون رو کشف کنیم؟

برای تعیین مرام ها، همزمان باید به گذشته و آینده نگاهی بندازیم. عمیق شدن در گذشته برای کشف اصولی که در تصمیمات و اقدامات مختلفمون مرجع انتخاب هامون بودن، باعث کشف مرام های هسته ای ما میشن. در این مرحله باید به خاطراتی رجوع کنیم که در شرایط سخت و دشوار مجبور به اخذ تصمیم بین گزینه های مختلف بودیم. آیا مجموعه معیارهای مشخصی در این موارد در تصمیم گیری ما اثرگذار بوده؟

در سطح سازمانی، باید از طریق مصاحبه عمیق با بنیان گذاران و افراد قدیمی شرکت، مجموع اصولی که در رسیدن شرکت به این نقطه اثرگذار بودن رو کشف کنیم. از طرفی با بررسی چشم انداز، اهداف و استراتژی ها میتونیم تصویری از مرام های آرزومندانه بدست بیاریم. مجموعه سوالات زیر میتونن ما رو در تعمق بیشتر برای کشف مرام ها کمک کنن:

  • تا به امروز، اصول هدایت کننده خودم/سازمان چی بوده؟
  • این اصول چه طور خودش رو در روزمره نشون میداده؟ نمودهای واقعی این اصول که تجربه میکنیم چیان؟
  • آیا این اصول در موفقیت من/سازمان تا امروز اثر مثبت داشته یا منفی؟ تاثیرات مثبت یا منفی هاش چی بوده؟
  • کدوم یک از اصول واقعا اصیل هست و بهش عمل میشه؟ کدوم نمیشه؟
  • رفتارهای مقبول از نظر من/سازمان چیه؟ چه رفتارهایی از نظر من/سازمان مقبول نبوده و مجازات میشده؟
  • من/سازمان برای موفق شدن در مسیر آینده اش، به چه اصول و رفتارهای مطلوبی نیاز داره؟ سمت چیا نباید بره؟

زندگی کردن مرام ها

پس از تعیین مرام ها، باید بسترهای لازم برای عملیاتی شدن و زندگی کردنشون رو فراهم کنیم. در این راستا، تکنیک های زیر مفیده:

  1. تعیین رفتارها: باید مرام ها رو به تعدادی رفتار مشخص و اقدام پذیر تبدیل کنیم. برای مثال نتفلیکس مرام کنجکاوی رو به رفتارهای زیر ترجمه کرده:

  1. نماد سازی: نمادها تجلی گر و مجسم کننده مرام ها هستن. برای مثال در آمازون مشتری مداری یکی از مرام های اصلیه. در تمامی جلسات این شرکت، یه صندلی خالی در اتاق وجود داره که نمادی از مشتری هست و اجزای جلسه رو تشویق میکنه که از جانب مشتری نیز به مسائل فکر کنن.
  2. تشویق و تنبیه: رعایت مرام ها باید منجر به تشویق و الگوسازی بشه و عدم رعایتشون مجازات و تنبیه های درس آموز به دنبال داشته باشه.
  3. فرآیند سازی: مرام ها پایه و اساس تصمیمات و فرآیندهای سازمانی باید قرار بگیرن. از جذب کارکنان تا ارزیابی عملکرد و تدوین استراتژی باید مبتنی بر مرام ها و همراستا با اونها باشه.
  4. ارتباطات مستمر: برآورد شده که برای باور کردن یه پیامی باید حداقل 7 مرتبه اون رو بشنویم. پس از تدوین مرام ها، باید از هر فرصت و رویدادی برای بازگو کردن و یادآوری اونها استفاده کرد.

نمونه مرام ها

برخی از نمونه های مرام های سازمانی در زیر آورده شده.

Google:

  • Focus on the user and all else will follow
  • It’s best to do one thing really, really well
  • Fast is better than slow
  • Democracy on the web works
  • You don’t need to be at your desk to need an answer
  • You can make money without doing evil
  • There’s always more information out there
  • The need for information crosses all borders
  • You can be serious without a suit
  • Great just isn’t good enough

Patagonia:

  • Build the best product
  • Cause no unnecessary harm
  • Use business to protect nature
  • Not bound by convention

یکی از شرکت های موفق در زمینه تدوین و زندگی کردن مرام ها، شرکت نایکی هست. این شرکت 10 مرام داره که پایه و اساس رشدش در این سالها بوده. در فیلم The Air برهه ای مهم از دوران این شرکت و چگونگی اتکا بر مرام ها برای عبور شرکت از این برهه تصویر شده. تماشای این فیلم رو برای شناخت بیشتر مرام و چگونگی عملیاتی کردنش توصیه میکنم.


 

برای مطالعه بیشتر حول مفهوم مرام یا همون ارزش، مطالعه دو کتاب "فرهنگ ساختن فرهنگ" از بن هاروویتز و "چرایی خود را بیابید" از سایمون سینک توصیه میشه.

  • حمیدرضا لاچین
۱۳
بهمن

"معتقدم بدون تقویت توانایی گفت‌وگو در یک جامعه، آرزوی توسعه آرزویی محال است."

- دکتر محسن رنانی

دکتر محسن رنانی در کتاب «چرخه‌های افول اخلاق و اقتصاد»، به دلایل عقب ماندن ایران در مسابقه توسعه پرداخته و دلایل متفاوتی رو ذکر ‌می‌کنه. از جمله این دلایل تمایل ایرانیان به سلطه‌پذیری و سلطه‌گری است که ریشه در تاریخچه و سرگذشت کشور ما داره. به این دلیل که در فرهنگ ما پذیرش نسبت به فاصله با قدرت وجود داره (طبق مدل فرهنگی هافستد در هر موقعیتی به بررسی جایگاه خودمون نسبت به طرف دیگه گفت‌وگو می‌پردازیم. اگه در موضع پایین دست باشیم، راه سکوت و پذیرش رو پی می‌گیریم و در صورتی که در یک موقعیت حاکم و بالا دست باشیم، به خشونت و تحمیل سلطه روی میاریم. اندک هستن مواردی که به گفت‌وگوی موثر با هم بپردازیم و از فضای مقابله فاصله بگیریم. منظور از گفت‌وگو هم ایجاد جریان آزادی از اطلاعات در فضایی امن برای رسیدن به نتیجه‌ای برد-برد است، نه صرفا حرف زدن و اختلاط.

در محیط کار نیز به‌مراتب تاثیر این خلقیات رو مشاهده کرده‌ام. در اغلب موارد، وقتی موضوعی که نیازمند تعامل بین افراد برای حل اون هست مطرح میشه، تمایل کمی به گفت‌وگو طبق تعریفی که گفتم هست. حتی اگه قصد گفت‌وگو هم بشه، مهارت‌های لازم رو برای مدیریت این شرایط یاد نگرفتیم. نهایتا مسیر گفت‌وگو به سلطه‌گری یک طرف و سلطه‌پذیری طرف دیگه یا ترک محیط ختم می‌شه. برای همین شخصا اعتقاد دارم، گفت‌وگو مهم‌ترین مهارتیه که باید در محیط کار آموزش داده بشه و توسعه و رشد پایدار زمانی اتفاق خواهد افتاد که اعضای سازمان برای گفت‌وگوی عقلانی و صحیح درباره همه چیز توانمند بشن.

در عکس زیر، ده ویژگی برای طرفین گفت‌وگو ذکر شده که در صورت بکارگیری میشه به نتایج مطلوبی از گفت‌وگو رسید.

پی‌نوشت: این عکس بخشی از جلد چهارم «چرا ایران عقب ماند؟» نوشته شده توسط دکتر لشکربلوکی هست. این جلد رو می‌تونید از لینک زیر دریافت کنید.

https://t.me/Dr_Lashkarbolouki/64

  • حمیدرضا لاچین