وبسایت حمیدرضا لاچین - فعال در حوزه‌ی منابع انسانی، رهبری و توسعه فردی

رویای من ساختن یک فرهنگ کاری مبتنی بر به‌زیستی هست. فرهنگی که در اون سلامت جسمانی، روانی، روحانی و عاطفی انسان‌ها مقدم بر هر اولویت دیگه‌ای تو محیط کاره و کار، منبعی برای بهبود کیفیت زندگیه.

وبسایت حمیدرضا لاچین - فعال در حوزه‌ی منابع انسانی، رهبری و توسعه فردی

رویای من ساختن یک فرهنگ کاری مبتنی بر به‌زیستی هست. فرهنگی که در اون سلامت جسمانی، روانی، روحانی و عاطفی انسان‌ها مقدم بر هر اولویت دیگه‌ای تو محیط کاره و کار، منبعی برای بهبود کیفیت زندگیه.

وبسایت حمیدرضا لاچین - فعال در حوزه‌ی منابع انسانی، رهبری و توسعه فردی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «استراتژی» ثبت شده است

۰۲
تیر

جیم کالینز در کتاب "ساختن برای ماندن" به بررسی دلایل موفقیت پایدار و مستمر شرکت‌هایی مثل سونی، اچ پی، تری ام، جانسون اند جانسون و ... می‌پردازه. این شرکت‌ها تونستن در یک بازه بیش از 50 ساله عملکرد مالی و رشد مستمری داشته باشن و ارزشی پایدار به مشتریانشون ارائه بدن.

از نظر این کتاب، این موفقیت با اتکا بر دو عامل بدست اومده:

  1. وفاداری به یه ایدئولوژی مرکزی: این کسب و کارها مجموعه‌ای از اصول رو در قالب بیانیه هدف و ارزش‌ها تدوین و درونی‌سازی کردن که در طول زمان ثابت مونده و به تصمیمات و مسیر شرکت جهت می‌ده.
  2. تحریک پیشرفت: در عین وفاداری به این اصول ثابت، استراتژی و اهداف شرکت همواره در حال انطباق با تغییرات دنیا و هدایت شرکت به یه قدم جلوتره.

در واقع اصول، بستری برای تعیین استراتژی و اهداف متغیر ایجاد می‌کنن تا از بین بینهایت انتخاب، به مجموعه‌ای از انتخاب‌های اصیل برسیم و رشد و پیشرفت دائمی هم امکان زنده نگه‌ داشتن این اصول رو فراهم می‌کنه.

فیلم Air تصویری از شرکت نایکی می‌سازه که مشابه با تئوری جیم کالینز هست. این فیلم درباره داستان رقابت نایکی و آدیداس برای بستن بزرگترین قرارداد بسکتبال تا اون زمان با مایکل جوردن هست. رقابتی که در اون نهایتا نایکی برنده و باعث شروع مسیری می‌شه که این شرکت رو به بزرگترین بازیگر صنعت تبدیل می‌کنه.

این فیلم درباره پایبندی به اصول و در عین حال تعیین اهداف جاه طلبانه و جدیده. در طول فیلم نشون داده می‌شه که چطور 10 اصل شرکت نایکی مرجع تصمیم‌گیری و اقدامات قراره داده می‌شه و در عین حال شرکت در چارچوب این اصول، تصمیمات جدیدی می‌گیره که تا بحال در صنعت سابقه نداشته، ولی برای رقابت نیاز بوده.

 

  • حمیدرضا لاچین
۰۳
ارديبهشت

در ابتدای سال، موضوع استراتژی و هدف‌گذاری در شرکت‌ها پر از بحث و گفتگوهای داغه. معمولا شیوه رسیدن به انتخاب‌های استراتژیک به این صورته که شرکت با کمک یک تیم داخلی یا یک تیم مشاوره، اقدام به جمع‌آوری انبوهی از داده‌ها درباره محیط داخلی و خارجیش می‌کنه. بعد با تحلیل روی این داده‌ها، تعدادی گزینه کاربردی استخراج می‌شه. در مرحله آخر هم گروهی از مدیران به بررسی این گزینه‌ها براساس معیار سودآوری مالی می‌پردازن و بعد از کلی بحث و گفتگو، گزینه‌های استراتژیکشون رو انتخاب و برای تایید نهایی به پیش مدیر عامل و هیئت مدیره می‌برن.

این روش، یک روش خطی و غیر چابکه که اصلی‌ترین نقاط ضعفش طولانی بودن فرآیند، تحلیل انبوهی از داده‌های غیر مفید، از بین رفتن خلاقیت‌های فردی و ایجاد بحث‌های طولانی برای دفاع از گزینه خود بعنوان بهترین گزینه هست.  

در کتاب بازی برد، روش جدیدی برای انتخاب از بین گزینه‌های محتمل پیشنهاد شده. در این روش، شروع فرآیند با ایجاد فضایی امن برای طوفان فکری و تفکر واگراست. در این مرحله خبری از قضاوت ایده‌ها نیست، بلکه تنها دنبال جذب ایده‌ها باید باشیم.

پس از ایجاد گزینه‌های مختلف، فرض رو بر این میذاریم که همه گزینه‌ها، گزینه‌های برنده هستن. با این فرض، به بررسی شرایطی می‌پردازیم که برای برنده بودن این گزینه باید در محیط داخلی و خارجیمون صادق باشند. مهم نیست که این شرایط در حال حاضر وجود داره یا نه. فقط می‌خوایم لیستی از شرایطی که برای برنده بودن این گزینه نیاز هست رو استخراج کنیم.

در مرحله بعد، به بررسی پایداری و صادق بودن شرایط می‌پردازیم. چنانچه در مورد شرطی نگرانی و شبهه‌ای وجود داشت، تیم باید آزمایشی رو طراحی و اجرا و براساس داده، پایداری یا غیر پایداری اون شرط رو اثبات کنه. طبیعتا نهایتا گزینه‌ای انتخاب می‌شه که همه شرایط برای برنده بودنشون پایدار و صادق باشه.

این روش رو مهندسی معکوس انتخاب می‌گن. در این روش ما به جای اینکه در موقعیت دفاع از گزینه‌ها قرار بگیریم، در موقعیت کنجکاوی نسبت به امکان‌پذیر بودنشون خواهیم بود. در نهایت هم گزینه مطلوب، خود به خود پدیدار خواهد شد. مهم‌تر از همه نیازی به جمع‌آوری و تحلیل انبوهی از داده نیست. بلکه در طی فرآیند تنها دنبال داده‌ها برای فرض‌هایی می‌ریم که نسبت به پایداریشون شک داریم.

این روش علاوه بر عرصه استراتژی، می‌تونه پایه و اساس هر گفتگویی برای انتخاب باشه. کافیه به جای سوال «چه چیزی درست است؟» از خودمون بپرسیم که «چه چیزی باید درست باشد؟».

  • حمیدرضا لاچین