وبسایت حمیدرضا لاچین - فعال در حوزه‌ی منابع انسانی، رهبری و توسعه فردی

رویای من ساختن یک فرهنگ کاری مبتنی بر به‌زیستی هست. فرهنگی که در اون سلامت جسمانی، روانی، روحانی و عاطفی انسان‌ها مقدم بر هر اولویت دیگه‌ای تو محیط کاره و کار، منبعی برای بهبود کیفیت زندگیه.

وبسایت حمیدرضا لاچین - فعال در حوزه‌ی منابع انسانی، رهبری و توسعه فردی

رویای من ساختن یک فرهنگ کاری مبتنی بر به‌زیستی هست. فرهنگی که در اون سلامت جسمانی، روانی، روحانی و عاطفی انسان‌ها مقدم بر هر اولویت دیگه‌ای تو محیط کاره و کار، منبعی برای بهبود کیفیت زندگیه.

وبسایت حمیدرضا لاچین - فعال در حوزه‌ی منابع انسانی، رهبری و توسعه فردی

۱۱۲ مطلب با موضوع «میکرویاد» ثبت شده است

۱۳
دی

عمدتا کار در قالب یک #نتیجه یا #دستاورد تعریف می‌شه. یک سری خروجی در نظر می‌گیریم و کار رو تلاشی برای رسیدن بهش می‌دونیم. معیاری هم که برای سنجش ارزشمند بودن کار داریم، میزان دستیابی به خروجی‌ها در زمان مشخص شده هست.

تعاریفی که ما داریم خیلی مهمه چون مثل عینکی می‌شن که از طریقش داریم تجربه‌مون در دنیا رو تعبیر و تفسیر می‌کنیم. اگه تعریف بالا رو بعنوان تعریفی از کار در نظر بگیریم، آیا تعجبی داره که کار برای اکثرمون یه منبع استرس و فشار باشه؟ یا فعالیتی ببینینم که برای تامین پول انجام دادن فعالیت‌هایی که دوسشون داریم، باید بهش تن بدیم و رنجش رو به جون بخریم؟

تیموتی گالووی در کتاب «مربی گری به سبک بازی درونی» دو وجه دیگه به این تعریف از کار اضافه می‌کنه تا تجربه انسانی‌تری ازش بتونیم بسازیم. این دو وجه #یادگیری و #لذت هستن.

چطور می‌تونیم جوری کار کنیم که در مسیر رسیدن به اهداف، بتونیم یادگیری و رشد داشته باشیم و ازش لذت ببریم؟ اصلا این 3 تا عامل با هم هماهنگن یا در تضاد هستن؟ مگه میشه کار کرد و لذت برد؟

از نظر گالووی شدنیه و یه کتاب کامل نوشته تا به مدیران و هر کدوم از ما یاد بده که چطور می‌شه این مدلی کار کرد.

تجربه من هم این بوده که این سه عامل تقویت‌کننده و مکمل هم دیگه هستن. چطور می‌شه از آدمی انتظار داشت که به بهترین سطح عملکرد خودش برسه، وقتی که کار براش رنج‌آوره یا هیچ چالشی براش ایجاد نمی‌کنه؟

وظیفه یه #مدیر ساختن فضایی در تیم هست که هر 3 این عوامل در تجربه روزانه از کار ملموس باشه. به قول بیل کمپل، دغدغه یک مدیر باید این باشه که چطور می‌تونه تجربه‌ای مملو از #موفقیت و #حال_خوب ایجاد کنه.

 

 

  • حمیدرضا لاچین
۱۹
آذر

"Leadership is the capacity of a human community to shape or influence its future."

Leaders generate a vision of a better world, communicate it with people and make a tribe of passionate ones. They dedicate themselves to move the tribe toward the vision and are humble enough to share the credit with them.

Leaders are servants.

#leadership #vision #community #tribe #people #purpose #humbleleadership #servantleadership

 

  • حمیدرضا لاچین
۱۱
آذر

"تحول به معنای رها کردن شناخته‌ها و گام نهادن در ناشناخته است، به این معنا که کنترل کردن را رها کنیم و این‌گونه به نظر‌ می‌رسد که همیشه احتمال شکست هم وجود دارد. این نوع تحول مستلزم تغییر کامل نحوه بودنمان در دنیاست."

کتاب رهبری از بالای خط، انسان رو به یک سفر تحولی دعوت می‌کنه. تو این سفر می‌فهمیم که 90% اوقات رو در  پایین خط و در حالت بسته، سرزنشگری، محق بودن و تدافعی سر می‌کنیم. این حالتیه که مغزمون برای بقا در طول تکامل یاد گرفته و خوب و بد نداره. مغز ما برای شادیمون تکامل پیدا نکرده، بلکه هدفش زنده نگه داشتن ما برای تولید مثل بیشتره. صرفا باید آگاه باشیم که در پایین خطیم، بپذیریمش و بعد قدم‌هایی برای انتقال به بالای خط برداریم. جایی که در رقص و هماهنگی و لذت بیشتری با زندگی خواهیم بود.

اگه می‌خوایم تجربه متفاوتی از زندگی رو برای خودمون بسازیم و قدم تو ناشناخته‌های تحول بذاریم، من پیشنهاد می‌کنم همین حالا دنبال خوندن کتاب رهبری از بالای خط بریم.

مرسی از عماد قائنی عزیز و تیم ایلیا که تو چند ماه گذشته تلاش کردن برای من و برخی از همکارانم در علی‌بابا پیمودن این سفر رو تسهیل کنن.

  • حمیدرضا لاچین
۱۱
آذر

جان مکسول در کتاب برجسته خود به نام 5 مرحله رهبری، مراحل بلوغ و رشد در رهبری را به ترتیب زیر تعریف می‌کند:

1- موقعیت: رهبر به نقش و سمت رهبری دست پیدا می‌کند

2- توافق: رهبر روابط مبتنی بر اعتماد و علاقه با اعضای تیم می‌سازد

3- تولید: رهبر تیم را به کسب دستاورد و موفقیت می‌رساند

4- توسعه دیگران: رهبر به تربیت نسل بعد رهبران مشغول می‌شود

5- اوج: رهبر سازمان و جانشینان توانمند تربیت کرده و خود نقش مربی‌گری ایفا می‌کند.

اکثر رهبران وقتی به موقعیت رهبری دست پیدا می‌کنند، این فرض اشتباه را دارند که این انتهای پیشرفت شغلیست و می‌توانند با ادامه نوع بودن و عملکرد قبلی خود در این مسیر شغلی نیز موفق شوند. رهبران حقیقی می‌دانند که رهبری سفریست طولانی که با کسب موقعیت شروع شده و در ادامه با سرمایه‌گذاری روی روابط، بهره‌وری و رشد افراد معنا و تکامل پیدا می‌کند.

ویدئو زیر از سایمون سینک، توضیحات خوبی درباره این 5 مرحله می‌ده:

https://www.linkedin.com/posts/simon-sinek_theres-no-such-thing-as-soft-skills-activity-6848472066862137344-iezQ


  • حمیدرضا لاچین
۱۱
آذر

یک سال پیش همین روزا بود که اولین پادکست بی‌پلاس رو گوش دادم. یکی از همکارام بهم کتاب کار عمیق رو معرفی کرد و پیشنهاد داد اول بی‌پلاسش رو گوش بدم تا مختصری درباره کتاب بفهمم. گوش کردن این اپیزود همانا و یک دل نه صد دل عاشق بی‌پلاس شدن هم همانا.

از اون تاریخ تا امروز گوش دادن به بی‌پلاس وارد روتین هفتگیم شده و اخیرا تونستم تمامی 64 اپیزودش رو گوش بدم. از همین حالا شوق اپیزودهای جدید رو دارم و دلتنگ اپیزودهای قبلیم که برخی‌هاشون رو مجدد گوش بدم.

از بیان شیوای علی بندری و خلاصه‌های به دقت نوشته شده عباس سیدین بگذریم، هر کدوم از اپیزودها مثل یه شیشه پاک کن بود که بر پنجره نگاهم به زندگی ریخته می‌شد و شفاف‌ترش می‌کرد. به قول یکی از توئیت‌ها، بی‌پلاس بیش از 18 سال تحصیل به من درباره انسان و زندگی آموخت.

نمیشد اپیزودی رو گوش کرد و برای کشف بیشتر مطلب کنجکاو نشد. مثل تشنه‌ای که با نوشیدن یک قطره آب ولع بیشتری برای رفتن تا عمق چاه پیدا می‌کنه، گوش دادن به بی‌پلاس طمع خوندن و دیدن و شنیدن بیشتر رو در من ایجاد می‌کرد.

دوست دارم از 3 اپیزودی که بیشترین سوالات، کنجکاوی‌ها و طبعا رشد رو در من ایجاد کردن نام ببرم:

1- ایده خطرناک داروین

2- آرمانشهری برای واقع‌گراها

3- ذهن درستکار

کدوم 3 اپیزود تاثیر زیادی روی جهان‌بینی شما داشتن و ازشون کلی یاد گرفتین؟

  • حمیدرضا لاچین
۱۱
آذر

تو هفته گذشته توی تیممون تصمیم گرفتیم که مجموعه مقالاتی رو برای شناخت نسل هزاره یا همون نسل

millennials or Y

انجام بدیم. نیازها، خواسته‌ها و تفاوت‌هاشون با نسل‌های دیگه رو دقیق‌تر بفهمیم. این نسل متولدین بین سالهای 1980 تا 2000 هستن و در حال حاضر عمده نیروی کار حاضر در دنیا رو تشکیل میدن. عملا تو صنعت تک و شرکت‌هایی مثل علی‌بابا، بیش از 90% نیروی کار از متولدین این نسل هستن.

نتایج مطالعات مختلف جالبه: تقریبا تمامی نسل‌ها خواسته‌های یکسانی از محیط کار دارن. اونا میخوان که قدر تلاش‌هاشون دونسته بشه، فضایی برای رشد و توسعه براشون مهیا باشه، کار بامعنا و اثرگذار داشته باشن و بتونن خودشون رو بصورت اصیل ابراز کنن.

چیزی که در مورد نسل هزاره متفاوته اینه که شجاعت بیشتری برای طلب این خواسته‌ها دارن. اگه نسل‌های قبل امنیت شغلی و داشتن درآمدی رو مقدم بر این نیازها میذاشتن و ترجیح میدادن با سکوت از قید رضایت شغلی بگذرن، نسل حاضر تن به این معامله نمیده و صداش رو به گوش مدیریت میرسونه.

تفسیرش برای تیممون مجدد این بود که وقتی انسانیت رو میزاری محور تصمیم‌گیری‌ها و اقداماتت، فارغ از هر تفاوتی در نسل و جنس و ... میتونی محیطی بسازی که آدم‌ها هر روز صبح با شوق بخاطرش از خواب پاشن، در طول روز احساس رشد و تعلق کنن و آخر روز با رضایت کارشون رو به پایان برسونن.

دو منبع زیر رو برای مطالعه بیشتر پیشنهاد می‌کنم:

  • حمیدرضا لاچین
۱۱
تیر

تاریخ #بشر داره به سمتی می‌ره که همه چیز مدام در حال تغییره. اما سوال اینجاست که داریم به سمت بهتر شدن می‌ریم یا بدتر شدن؟ #آینده چطور میشه؟ داریم حرکت می‌کنیم برسیم به #یوتوپیا (آرمانشهر) یا #دیسوتوپیا (ویرانشهر).

این موضوعی بود که استیون پینکر، مت ریدلی، مالکوم گلدول و آلن دوباتن در #مانک_دیبیت سال 2015 دربارش گفتگو کردن. استیون پینکر و مت ریدلی معتقد هستن که دنیا همواره در حال پیشرفت و بهتر شدن بوده و آینده نیز ادامه‌ای از این مسیره. بهترین روزهای ما در پیش رومون قرار دارن.

اما مالکوم گلدول و آلن دوباتن اعتقاد دارن این پیشرفت‌ها در کنار تمام مواهبشون میتونن منجر به فاجعه‌هایی بزرگتر از همه فاجعه‌های قبلی بشن.

شنیدن این گفتگو منو به نتیجه‌ای رسوند که توی کتاب آینده نزدیک کوین کلی دربارش خونده بودم. اینکه آینده نه یوتوپیاست نه دیستوپیا، بلکه پروتوپیاست. منظور از #پروتوپیا جهان همواره در حال تغییر و بهتر شدنه. درسته که احتمالا در آینده درگیر فجایع بزرگی بشیم، ولی احتمالا میتونیم با خرد جمعی براشون راه‌حلی پیدا کرده و یه قدم به سمت جلو حرکت کنیم.

پیشنهاد می‌کنم گفتگو جذاب زیر رو بینیم و هر کدوم به این سوال برای خودمون جواب بدیم: یوتوپیا، دیستوپیا یا پروتوپیا؟

https://munkdebates.com/debates/progress

 

پی‌نوشت: اگه این سوال خیلی درگیرمون کرد، مطالعه کتاب‌های واقعیت از هانس رولینگ، آرمان‌شهری برای واقع‌گراها از روتگر برگمن و آینده نزدیک از کوین کلی می‌تونه کمکمون کنه.

 

  • حمیدرضا لاچین
۲۰
خرداد

کنجد لایو مجموعه برنامه هایی با هدف افزایش دانشمون در حوزه‌ی به‌زیستیه. این برنامه بصورت ماهانه در پیج اینستاگرام علی بابا استوریز برگزار میشه.

چهارشنبه 5 خرداد اولین لایو رو درباره اهمیت ارتباطات و کامیونیتی ها با علی حکم آبادی عزیز داشتیم. در اسلایدهای این پست مروری داریم بر 5 نکته ی اصلی این گفت و گو.

همچنین برای عمیق تر شدن در موضوع، 5 منبع زیر (که به ترتیب، منابع اسلاید نکات هستند) میتونه خیلی موثر باشه:

🔵 کتاب تئوری انتخاب از ویلیام گلاسر

🔵 مقاله شبکه‌های اجتماعی، پیوندهای قوی و ضعیف از کارک گرانووتر

🔵 تد تاک چه چیزی زندگی را خوب می کند از رابرت والدینگر

🔵 کتاب فرمول از آلبرت لزلو بارابسی

🔵 کتاب دی ان ای نوآور از جف دایر

فیلم کامل این لایو رو میتونین از لینک زیر تو پیج علی بابا استوریز مشاهده کنید:

https://www.instagram.com/tv/CPWDgl8A6at/?utm_source=ig_web_copy_link

 

 

#به_زیستی #توسعه_فردی #روابط_انسانی #کامیونیتی #ارتباطات #کنجد #شبکه_سازی #فرمول #موفقیت #منابع_انسانی #دلبستگی_کارکنان

 

  • حمیدرضا لاچین
۲۳
ارديبهشت

فردریک لالو در کتاب بازآفرینی سازمان دریافت که سازمان‌ها در طول تاریخ در 5 پارادایم ارزشی بصورت غیر خطی بلوغ یافته‌اند. از نظر لالو سازمان‌های پیشگام و برتر در دو سطح پایانی، یعنی سبز و آبی، قرار دارند.

سازمان­های آبی: این سازمان­ها بالغ­ترین سازمان­های موجود هستند. طبق تحقیقات فردریک لالو در کتابش در حال حاضر 10 سازمان در این سطح قرار دارند مانند پاتاگونیا، برتزرگ و مورنینگ استار. سازمان­های آبی دارای سه ویژگی زیر هستند:

  1. خود مدیریتی: ساختار قالب در چنین شرکت­هایی، ساختاری به نام هولوکراسی هست. ویژگی­ اصلی این ساختار حذف نقش مدیریت در تیم­ها و ایجاد تیم­های خود گردان با اختیارات کامل است. برای آشنایی بیشتر با چنین ساختاری می­تونین تاک زیر از مبدع این ساختار رو ببینین:

https://www.youtube.com/watch?v=tJxfJGo-vkI

  1. تمامیت وجودی: افراد در سازمان­های آبی تنها بعد حرفه­ای خود را بروز نمی­دهند. در این سازمان­ها فضایی برای ابراز کامل انسانی خود و بیان احساسات است. تمرکز توسعه در این سازمان­ها نه بر مهارت­های فنی، بلکه بر مهارت­های زیستن بهتر است.
  2. هدف تحولی: سازمان­های آبی استراتژی و اهداف خود را براساس رسالتی که دنیا از آنها می­خواهد تنظیم می­کنند. تمرکز این سازمان­ها تنها بر خلق ثروت برای سهامداران نیست، بلکه به دنبال خلق ارزش پایدار برای جامعه اطراف خود و خلق دنیایی بهتر با رعایت ملاحظات زیست محیطی و انسانی هستند.

تاک زیر از فردریک لالو اطلاعات مفصل­تری را راجع به یکی از سازمان­های آبی یعنی برتزرگ در اختیار قرار می­دهد.

https://www.youtube.com/watch?v=2GlG_ESETgo

 

  • حمیدرضا لاچین
۲۳
اسفند

فردریک لالو در کتاب بازآفرینی سازمان دریافت که سازمان‌ها در طول تاریخ در 5 پارادایم ارزشی بصورت غیر خطی بلوغ یافته‌اند. از نظر لالو سازمان‌های پیشگام و برتر در دو سطح پایانی، یعنی سبز و آبی، قرار دارند.
- سازمان‌های
 #سبز: در این سازمان‌ها حرص و طمع سازمان‌های نارنجی برای سودآوری، رقابت و منفعت فردی، جای خود را به #خلق_ارزش برای تمامی #ذینفعان شامل کارکنان، تامین کنندگان، سهامدارن، جامعه و محیط زیست و #همکاری و #کار_تیمی برای رسیدن به اهداف مشترک می‌دهد. این سازمان‌ها به مثابه #خانواده هستند. رهبران سازمان مانند #والدین این خانواده و اعضای سازمان مانند #فرزندانی هستند که نیاز به #مراقبت، #توجه و #عشق دارند. بنابراین مدیران در این سازمان‌ها نقش #رهبران_خدمتگذار را دارند. تمرکز آنها بر #توانمندسازی پرسنل و خلق محیطی #امن و محبت‌آمیز برای رشد #به‌زیستی کارکنان است تا نظارت و کنترل امور اجرایی. تعداد این سازمان‌ها بعد از رسوایی‌ها و بحران‌های مالی قرن 21 روز به روز در حال افزایش است. دو نمونه معروف از این سازمان‌ها چوبانی و بری-ویمیلر هستن. پیشنهاد می‌کنم تاک‌های زیر از مدیر عامل‌های این دو سازمان را برای لمس عملی ویژگی‌های سازمان‌های سبز ببینین.

- Truly human leadership
- The Anti-CEO Playbook

در پست بعد درباره بالغ‌ترین نوع سازمان‌ها، یعنی سازمان آبی، خواهم گفت.

منابع مطالعاتی بیشتر درباره سازمان‌های سبز:

- https://hbr.org/2015/12/how-southwest-airlines-hires-such-dedicated-people

- https://hbr.org/2013/01/cultivating-a-higher-conscious

- https://www.youtube.com/watch?v=9ZA99XiYWkk

- https://www.aparat.com/v/stQ2y?playlist=161621

- https://www.aparat.com/v/BkATg?playlist=161207

-  کتاب‌های سایمون سینک شامل با چرا شروع کنید، رهبران آخر غذا می‌خورند و بازی بی‌نهایت

 

  • حمیدرضا لاچین